در ایران الگوهایی که پیش از انقلاب بود؛ به هم ریخته شد. چون بحثهای تفکر توسعهای در حوزه سیاسی حاکم نبود مثلا گفتند کارگران کرایه ندهند، بعد قوانین را دستکاری کردند و این را به یارانههای نقدی تقلیل دادند. اصلاً سیاست اجتماعی تدوین نشد. در برنامه چهارم کوشیده شد این سیاست اجتماعی تدوین شود که آن هم توسط دولت احمدینژاد کنار گذاشته شد.سپس الگوی مبتذلی از نئولیبرالیسم حاکم شد. چون نئولیبرال یک شیوه انتظام خاص خودش را دارد یعنی این نبوده است که جامعه یکدفعه به بازار سپرده شود. در واقع اقتصاد را به رانت و جامعه را به بازار سپردند.
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی هشت امروز،
این روزها در میان فهرست خبرهای خبرگزاریها، خبرهای عجیبی به چشم میخورد که واقعیتهای متناقض جامعه امروز ایران را بازنمایی میکند. مثلا همانقدر که خبر درباره تورهای گردشگری لاکچری به کشورهای همسایه برای تزریق واکسن کرونا عجیب است؛ خرید قسطی نان در برخی شهرهای ایران هم عجیب و هم دردناک است.
این را که کنار تصاویر جشن تولدها یا جشنهای تعیین جنسیت آنچنانی، زایمان در هتل بیمارستان گاندی یا همین آخری جشن تکلیف لاکچری بگذاریم و بعد خبر خودکشی مرد جوان کارگر را هم در همین روزها بخوانیم به دورنمایی زننده از واقعیت جامعه امروز ایران و شکاف طبقاتی که این روزها به گسست رسیده است، میرسیم.
اما چطور شد که به اینجا رسیدیم و عاقبت این وضعیت چیست؟
کمال اطهاری پژوهشگر اقتصاد توسعه در این باره به فرارو گفت: در چارچوب تحلیلهای نهادگرایی، جامعه ایران به خاطر اینکه الگوی شایسته توسعه را در حوزه سیاسی نتوانسته تدوین و اجرا کند، فرایندی رو به زوال را طی میکند. درواقع پس از انقلاب، باید یک الگو و طرح نویی انداخته میشد که با آن به خواست انقلاب جواب داده میشد. جامعه وقتی انقلاب میکند که طرح و الگوی توسعه گذشتهاش را شایسته خودش نمیداند. جامعه ما انقلاب کرد تا کاملتر شود. از اساسیترین مواردی که قانون اساسی مشروطه فاقد آن بود و در قانون اساسی جدید خود را نشان داد، رسمیت یافتن عدالت بهعنوان یک حق همگانی بود. اما آن الگوی توسعهای که میبایست براساس عدالت تعریف میشد، نشد.
وی افزود: الگوی توسعهای که در جهان امروز تعریف میشود این است که ما عدالت را از طریق یک سیاست اجتماعی متحقق میکنیم. این سیاست اجتماعی میبایست رابطه همافزایی با رشد اقتصادی داشته باشد و شما پیوسته در حال افزایش ثروت باشید و این ثروت را به شیوه سنجیده و از راههای عادلانهای به قول دیوید هاروی توزیع کنید. شیوههای مختلفی در جهان برای این الگوی سیاست اجتماعی وجود داشته و دارد. سه نوع الگوی دولت رفاه در کشورهای پیشرفته مانند دولت رفاه سوسیال دمکراتیک کشورهای اسکاندیناوی، شیوه دولت رفاهی محافظهکار در آلمان و یک الگوی توسعه لیبرال در انگلستان وجود دارد. در کشورهای پیرامونی مانند ژاپن، کره جنوبی، چین و بقیه کشورهای آسیای جنوب شرقی هم الگوی دولت رفاهی توسعهبخش است. هرکدام از اینها با انطباقی که با نظام اقتصادی و فرهنگیشان دادند رابطه همافزایی بین رشد اقتصادی و عدالت را سامان دادند. مثلاً الگوی سیاست اجتماعی در آلمان به خاطر این محافظهکار نام دارد، چون خانواده را محور قرار داده است. الگوی انگلستان هم لیبرال است برای اینکه در نحوه ساماندهی به آن جماعات محلی خیلی نقش دارند و دولت مرکزی از بالا فرمان نمیدهد. مثلاً طب ملی دارد که در جهان تعداد کمی آن را دارند و فقط کانادا از آن اقتباس کرده است.
او ادامه داد: در کشورهای دارای الگوی رفاه توسعهبخشی، در قدم اول از رشد بالای اقتصادی و درآمد بهرهمند شدند و پس از مدتی، دولت رفاه فراگیر را سامان دادند. در ژاپن تامین اجتماعی خاص خودش را داشت که تا دهه نود در همه کارگاههای بزرگ، کارگرها استخدام مادامالعمر بودند و بهاینترتیب یک تضمین بالایی برای درآمد وجود داشت. در کشورهای اروپایی هم ایتالیا و یونان و همچنین آمریکای لاتین از این منظر دچار بحران شدیدی هستند. از تامین اجتماعی و رفاه ملغمه درست کرده بودند و الگویشان کامل نبود. به همین خاطر موفق نشدند. در کشورهایی مثل ایران هم یک ملغمهای بوده است.
این پژوهشگر توسعه بیان کرد: ایران از نمونههای بسیار بد در این زمینه است. با اینکه درآمد سرشار نفت هم داشته است. در ایران الگوهایی که پیش از انقلاب بود؛ به هم ریخته شد. چون بحثهای تفکر توسعهای در حوزه سیاسی حاکم نبود مثلا گفتند کارگران کرایه ندهند، بعد قوانین را دستکاری کردند و این را به یارانههای نقدی تقلیل دادند. اصلاً سیاست اجتماعی تدوین نشد. در برنامه چهارم کوشیده شد این سیاست اجتماعی تدوین شود که آن هم توسط دولت احمدینژاد کنار گذاشته شد.
وی افزود: سپس الگوی مبتذلی از نئولیبرالیسم حاکم شد. چون نئولیبرال یک شیوه انتظام خاص خودش را دارد یعنی این نبوده است که جامعه یکدفعه به بازار سپرده شود. اصلاً در کشورهای پیشرفته سرمایهداری جامعه به بازار سپرده نشده است، ولی اینجا الگوی مبتذل را برداشتهاند و جامعه را به بازار سپردند. در واقع اقتصاد را به رانت و جامعه را به بازار سپردند. به بازار سپردن یعنی اینکه از نیروی کار و سیاست اجتماعی شایسته حمایت نکردهاند. تازه گفتند کارگاههای زیر ده نفر مشمول قانون کار نیستند. ما شاهد ابتذال هستیم. از سویی، چون سیاست توسعهای نداشتیم و رانت بر اقتصاد حاکم شده این جریان ادامه پیدا کرده و به اقتصاد هم سرایت کرده و اقتصاد شروع به سقوط کرده است. چون رانت مثل انگل و رانتخوارها مثل انگل میمانند. میخورند و بزرگ میشوند و بعد ثروت را از کشور مثلا به دبی، ترکیه، گرجستان و هر جای دیگر خارج میکنند. آنها جلوی انباشت ثروت را میگیرند.
انزوای اقتصادی موجب رشد فئودالیزم شده است
اطهاری مطرح کرد: موضوع دیگری که حتی اقتصاددانهای رادیکالهای ما هم از آن غفلت کردهاند، موضوع انزوای اقتصادی است. انزوای اقتصادی در اقتصاد توسعه در دهه شصت میلادی یک نوع فضیلت شمرده میشد، اما اندیشمندان توسعه مانند فرانک و سمیرامین در دهه هفتاد راهبرد انزواطلبانه جایگزینی واردات را پس گرفتند. اما در ایران این را پس نگرفتند. والرشتاین که ابتدا نظریه وابستگی را داشت، عنوان کرد هر جامعهای در نظام جهانی انزواطلبی بکند، دچار فئودالیسم میشود، یعنی صاحب یک سیستم بوروکراتیک میشود که امتیازات خاصی برای خودش قائل میشود. همانطوری که الان مجلس درباره ریاست جمهوری میخواهد امتیازات خاص برای عده خاصی قایل شود. این امتیازات خاص، انحصار ثروت و قدرت است و، چون الگوی توسعه هم ندارد یک پراید به صد میلیون تومان میرسد. این رانتخواری است و رانتخواری را کامل میکند. سالیان سال است که میگویند خودکفا شدیم و هر موقع هم از همه سهمیههای ارزی و اعتباری استفاده کردهاند. در کره جنوبی که دولت توسعه صادرات دارد کسی میتواند رانت بخورد که بتواند صادرات بکند، اما خیلی از اقتصاددانهای رادیکال ما این تفاوت را متوجه نشدهاند و هنوز که هنوز است میگویند نیازی به بازار خارجی نیست. این جزو چیزهایی است که پوپولیستها خیلی از آن استفاده میکند تا انحصار واردات و ثروتشان را نگه دارند.
وی اضافه کرد: این مجموعه شرایط موجب این وضعیت شده است. یک عده از امتیازهای فئودالی استفاده میکنند. یک زمانی میگفتند خون برتر الان میگویند ژن برتر. به انحای مختلف خودشان را دارای مزیتی میبینند. به خاطر آن هم به صورت صوری از اهداف ایدئولوژیکی تبعیت میکنند تا کسی امکان نقدشان را نداشته باشد. ثمره این مجموعه شرایط جز زوال چیزی نیست. در این شرایط به مردم فشار مادی و معنوی وارد میشود. میبینند الگویی که موجود است به درد نمیخورد. اعتمادشان از دست میرود. مشروعیت نظام زیر سوال میرود و در مسیر زوال میافتد که نهایت آن، فروپاشی است. این سرنوشت محتوم است. حالا یک عده در مجلس مشغول اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری هستند شاید به خاطر اینکه سرنوشت محتوم را دیدند و میگویند ما باید سفت و سختگیرتر عمل کنیم حتی نظامیگری را وارد کنیم.
این کارشناس افزود: شاید عدهای فقط به خاطر اینکه تحریم، ثروت را محدود میکند، میخواهند توزیع انحصاری آن در دست خودشان باشد. اما به بودجه دولت حمله میکنند یعنی کار خاصی هم نمیتوانند بکنند. آنها باید از قبل برنامه داشته باشند. الان که نمیشود در عرض چند ماه یک بودجهای ببندی که برای جامعه رفاه به ارمغان بیاورد. این یک شوخی بزرگ است. شما سالیان سال در قدرت بودید و کشاورزی ایران را به روزی انداختید که مواد غذایی در روستا گرانقیمتتر از شهر است، آنها هر روزفقیرتر میشوند، منابع آب هم که از بین میرود پس مهاجرت میکنند، چگونه میتوانید از عهده این امر بربیایید؟ با زدن سر دولت؟ همین امسال هیچ کدامتان الگویی نداشتید. همفکران همین گروهی که الان در مجلس هستند، زمانی در مجلس هفتم بودند، برنامه چهارم را که سیاست اجتماعی داشت کنار گذاشتند. اما صدایی از اینها در نیامد. اما الان سر یک قران و دو زاری بودجه، چانه میزنند یا در اوجش میگویند یارانهها را صد هزار تومان بیشتر کنیم. صد هزار تومان هزینه غذای سه چهار روزه یک خانوار چهارنفره هم نیست، بقیه ماه را چه کار بکنند؟
وی عنوان کرد: غفلتهای اینچنین، درد و رنج زیادتری را برای مردم به همراه دارد. فرار مغزها و سرمایه بیشتر میشود. شکاف وحشتناک طبقاتی رخ میدهد، اما خواجه دربند نقش ایوان است و حضرات مشغول این هستند که در مورد ریاست جمهوری کاری بکنند که وزیر خارجه فعلی نتواند در انتخابات، نامزد بشود. این امر آنقدر مبتذل است که انسان حیرت میکند. شما مگر نمیبینید که داریم در سراشیبی پیش میرویم و این سراشیبی هر لحظه تندتر میشود. این اسباب خرسندی نیست برای اینکه دستاوردهای انقلاب از بین میرود، اعتماد اجتماعی از بین میرود و درد و رنج مردم بیشتر خواهد شد.
او افزود: باید این مسایل را با قاطعیت به اینها گفت که دیگر زمان این نوع غفلتها نیست. یعنی فرصت اینقدر اندک است که رسانهها باید جرات بکنند که این را اظهار کنند. این یعنی زوال، این یعنی فروپاشی و درد و رنج وحشتناکی که میتواند دنیا را بسیار بههمریخته و یک جامعه را آشفته کند. آن وقت دیگر ایرانی نیست که بتواند از سوریه و تمامیت ارضی کشور دفاع کند. وقتی به آن مرحله برسد کسی به کمک ما نمیآید. در مجموع ملغمهای از برداشت مبتذلی از لیبرالیزم و پوپولیسم مبتذل که خودش را به مقوله عدل منتسب میکند وضعیت را به اینجا کشانده است. در واقع پوپولیستی عمل کردن و دولت رانتی که خصیصهاش این است که توزیعگر است و نه توسعهبخش، این شرایط را به وجود میآورد.
منبع:فرارو