دوشنبه 18 تیر 1403
زمان: 23
دسته: فرهنگی
لینک کوتاه

در گفت‌وگو با علی صفرزاده نویسنده کتاب مغاک بخوانید

بررسی وضعیت ادبیات اقلیمی در ایران

داستان‌هایی که دارای یک سری مولفه‌های و عناصر مشترک مانند زبان، فرهنگ، اعتقادات، آداب و رسوم متعلقات محیطی مانند نفت، دریا، اسکله، کویر، دشت و کوه باشد در هیات ادبیات اقلیمی قرار می‌گیرد

گفتگو با علی صفرزاده

علی صفرزاده در ۱۲ مرداد سال ۱۳۶۲ در شهرستان ایذه به دنیا آمد. صفرزاده دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است و در حوزه‌ی داستان‌نویسی، نقد و همچنین آموزش داستان‌نویسی فعالیت دارد. او همچنین مدیر مسئول دوفصلنامه داستانی قدم آخر است. مجموعه داستان مغاک دومین اثر از این نویسنده است که در سال ۱۴۰۰ انتشار یافت و استقبال مخاطبین را به همراه داشت. کمرنگ شدن اقلیمی‌نویسی و همچنین کاهش مخاطب داستان کوتاه بحث‌های زیادی را مطرح کرده است. به این بهانه گفتگویی داشتیم با نویسنده کتاب مغاک که در ادامه خواهد آمد.

وضعیت ادبیات داستانی اقلیمی را در این روزها چگونه میبینید؟

قبل از اینکه به این سوال پاسخ بدهم لازم است پیشینه‌ی کوتاهی از ادبیات اقلیمی ارائه کنیم تا خط و سیر گفتگو روشن‌تر باشد. داستان‌هایی که دارای یک سری مولفه‌های و عناصر مشترک مانند زبان، فرهنگ، اعتقادات، آداب و رسوم متعلقات محیطی مانند نفت، دریا، اسکله، کویر، دشت و کوه باشد در هیات ادبیات اقلیمی قرار می‌گیرد. این مولفه‌ها به شکل کاملا ملموس در پیرنگ پدیدار می‌شوند و می‌توان با توجه به آنها خصوصیات یک اقلیم را از اقلیم دیگر تمیز داد.
در دهه چهل و پنجاه با ظهور پدیدهای به نام اصلاحات ارضی و بعضی از وقایع دیگر آن دوران کانون دید نویسندگان از شهرهای بزرگ مثل تهران به محیط‌های کوچک و روستاها تغییر کرد و گونه‌ای از ادبیات به وجود آمد که امروزه با نام ادبیات اقلیمی شناخته می‌شود. البته این را هم بگویم که پیدایش نفت، سپاهی دانش و آدم‌هایی که از شهرهایی دیگر به اقلیم خوزستان آمدند و بیشترشان تبعیدی بودند تاثیر به سزایی در بروز این نوع از ادبیات داشتند. در این روزها نویسندگانی هستند که هنوز از زادبوم‌شان می‌نویسند و می‌توان گفت برخی‌شان موفق‌اند. البته بر همه مبرهن است که اقبال در میان خوانندگان داستان به سمت رمان آن هم رمان ترجمه است. لذا می توان گفت که وضع ادبیات داستانی ایران فرقی هم نمی‌کند که چه شیوه‌ای باشد چندان مناسب نیست.

چرا اینگونه است؟

چیزهای زیادی دست به دست هم می‌دهند که این اتفاق رخ بدهد به نظرم مهمترین دلیل ممیزی است که اعتماد مخاطب را کم می‌کند. گرانی کتاب هم هست.

جایگاه نویسندگان اقلیمی در ادبیات ایران چگونه است؟

 

منوچهر شفیانی و بهرام حیدری از پیشروان ادبیات اقلیمی و روستایی هستند. منوچهر شفیانی سپاهی دانشی بود که در روستاهای ایذه تدریس می‌کرد و ارتباط او با روستا باعث شد دست به قلم ببرد و داستان‌هایی بنویسد که پیشاهنگ داستان‌نویسی روستایی شد. عمر کوتاه او دلیلی شد تا نتواند آنطور که باید به جایگاهش برسد. بهرام حیدری یکی دیگر از نویسندگان اقلیمی نویس با بیش از ۲۰ عنوان کتاب است. او به دلیل مهاجرت در نزد مخاطبین داستان کمتر شناخته شده است. مجموعه داستان لالی او در سال ۵۸ به عنوان کتاب سال انتخاب شد اما نویسندگانی مانند: ناصرتقوایی، نسیم خاکسار، فرهاد کشوری، قباد آذرآیین، امین فقیری، علیمراد فدایی‌نیا و همچنین منصور علیمرادی و خیلی‌های دیگر که مجال نیست از همه نام ببرم در ادبیات ایران دارای جایگاه هستند.

 

 

به نظر شما ادبیات اقلیمی چقدر در ادبیات ایران توفیق داشته است؟

سوال بسیار مخاطره برانگیزی است و نمی‌توان به شکل جزمی به آن پاسخ داد اما می‌توان گفت که در اقلیم خراسان داستان‌هایی مانند کلیدر و جای خالی سلوچ از دولت آبادی و در اقلیم شرق تاریک ماه از منصور علیمرادی و در اقیلم جنوب داستان‌هایی بسیاری که بیشتر به ادبیات نفتی مشهورند بسیار و بسیار موفق بوده‌اند. البته که هر شیوه مخاطبین خاص خودش را دارد اما نمی‌توان دست گذاشت و گفت این گونه از داستان، موفق بوده و این گونه ناموفق.

 

می‌دانیم که شما یک رمان با همین سبک در دست انتشار دارید. آیا قصد دارید در کارهای بعدی همین روند داستاننوشتن را ادامه دهید؟

 

ببینید هر نویسنده شکلی از داستان را می‌نویسد که همان را زندگی کرده باشد. اینطور نیست که من بگویم فلان مکتب یا فلان شیوه را انتخاب می‌کنم و با پیمانه آن داستان می‌نویسم. بیشتر هدف من این است که مسئله‌هام را با بهترین شکل و ساختار ارائه دهم. اساساً چگونه گفتن و استفاده از ابزار و تکنیک‌های داستان‌نویسی برای من مهم است نه مکتب و غیره که در خود اثر مستتر هستند.

رابطه اسطوره با ادبیات اقلیمی چگونه است؟

اساساً اسطوره و تاریخ و قصه‌های کهن ایرانی در اقلیم جنوب بخش جدایی ناپذیری از زندگی باشندگان آن است. شما نگاه کنید شاهنامه با پوست و گوشت بختیاری‌ها عجین است و در هر دورهمی چه شادی باشد چه سوک، شاهنامه‌خوانی عنصر اصلی ماجراست از این رو به یقین می‌توان گفت که پویایی اسطوره‌های شاهنامه در ادبیات خلاقه این خطه نقش اساسی دارد. شما آتش زندان ابراهیم دمشناس را نگاه کنید. نقش رستم و شاهنامه در این اثر که در نوع خودش شاهکاریست بسیار مهم و قابل ستایش است.

 

در پایان هدف شما از نوشتن چیست؟

من از نوشتن هدف خاصی را دنبال نمی‌کنم. منظورم دنبال شهرت و اینجور حرف‌ها نیستم. هر آدم برای خودش و زندگی‌اش ممکن است معنایی بسازد یا نسازد. من معنای زندگی‌ام را در نوشتن می‌بینم همین.



آخرین اخبار

بیشتر

اخبار پربیننده

بیشتر

اخبار مرتبط

بیشتر

طراحی و پیاده سازی: راد وب